جوک

هموطن عزیز توجه فرمایید : از امروز به بعد
.
.
.
.
.
هر دختری با مانتو کوتاه, موی بلند, ناخن دراز,واه,واه,واه, نه فلفلی, نه قلقلی, نه مرغ زرد کاکلی, هیچکی باهاش رفیق نشه

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

ادامه مطلب ...

دفتر تلفن یک اصفهانی!!!

اصل اول: دفتر تلفن یک اصفهانی اصولا بر مبنای کاربرد و شغل افراد نوشته یا در موبایل ذخیره می شود و اصلا ربطی به اسم کوچک و فامیل ندارد.

اصل دوم :اصل دوم موجز بودن اسامیست به این معنا که با دیدن اسم بایستی خواننده اسم فرد، شغل، محل کسب، نوع شغل و حتی مشخصاب ظاهری فرد مذکور را هم بیاد بیاورد

اصل سوم و مهمترین آنها: به دلیل اینکه ما اصفهانیان در موارد انگشت شماری اقدام به برقراری تماس می کنیم (نه به دلیل اینکه هزینه دارد بلکه به دلیل اینکه تلفن فقط مختص کارهای ضروری مثل مرگ و تصادف و .. است ) حتی المقدور و تا جائیکه امکان دارد اسامی باید گویا باشند تا از خاطر پاک نشوند.
ادامه مطلب ...

دعای پسر مجرد

اللهم ارزقنا حوریا تک دانه و کم توقعا و والدینها رو به موتا و جهیزیتها کامله و کدبانوا فی اامور المنزل و تسلیما لخشمنا و خدمتنا

کل کل شاعر زن و شاعر مرد

شاعر زن میگه :
 
به نام خدایی که زن آفرید / حکیمانه امثال ِ من آفرید
 
خدایی که اول تو را از لجن / و بعداً مرا از لجن آفرید !
 
برای من انواع گیسو و موی / برای تو قدری چمن آفرید !
 
مرا شکل طاووس کرد و تورا / شبیه بز و کرگدن آفرید !
 
به نام خدایی که اعجاز کرد / مرا مثل آهو ختن آفرید
 
تورا روز اول به همراه من / رها در بهشت عدن آفرید
 
ولی بعداً آمد و از روی لطف / مرا بی کس و بی وطن آفرید
 
خدایی که زیر سبیل شما / بلندگو به جای دهن آفرید !
 
وزیر و وکیل و رئیس ات نمود / مرا خانه داری خفن ! آفرید
 
برای تو یک عالمه کِیْسِ خوب / شراره، پری ، نسترن آفرید
 
برای من اما فقط یک نفر / براد پیت من را حَسَنْ آفرید !
 
برایم لباس عروسی کشید / و عمری مرا در کفن آفرید
 
 
 

شاعر مرد در جواب میگه :
 
به ‌نام خداوند مردآفرین / که بر حسن صنعش هزار آفرین
 
 

خدایی که از گِل مرا خلق کرد / چنین عاقل و بالغ و نازنین
 
خدایی که مردی چو من آفرید / و شد نام وی احسن‌الخالقین
 
پس از آفرینش به من هدیه داد / مکانی درون بهشت برین
 
خدایی که از بس مرا خوب ساخت / ندارم نیازی به لاک، همچنین
 
رژ و ریمل و خط چشم و کرم / تو زیبایی‌ام را طبیعی ببین
 
دماغ و فک و گونه‌ام کار اوست / نه کار پزشک و پروتز، همین !
 
نداده مرا عشوه و مکر و ناز / نداده دم مشک من اشک و فین!
 
مرا ساده و بی‌ریا آفرید / جدا از حسادت و بی‌خشم و کین
 
زنی از همین سادگی سود برد / به من گفت از آن سیب قرمز بچین
 
من ساده چیدم از آن تک‌ درخت / و دادم به او سیب چون انگبین
 
چو وارد نبودم به دوز و کلک / من افتادم از آسمان بر زمین
 
و البته در این مرا پند بود / که ای مرد پاکیزه و مه‌جبین
 
تو حرف زنان را از آن گوش گیر / و بیرون بده حرفشان را از این
 
که زن از همان بدو پیدایش‌ات / نشسته مداوم تو را در کمین